ترلانترلان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

ترلان دختر زیبای من

25 شهریور

سلام دختر نازم امروز تولد منه امروز من 21 ساله شدم ولی تو کوچولوتر از اونی که اینو بفهمی الان هم مثل یه فرشته کوچولو تو خواب نازی این عکست رو ببین چه خوشگله من که عاشقشم خیلی خوشحالم که توی شهریور به دنیا اومدم نمیدونم چرا ولی این ماه رو خیلی دوست دارم حال و هوای خوبی داره به جز این که هوا توی این ماه کم کم سردتر میشه نزدیک فصل آغاز مدرسه هم هست ، شور و شوق بچه ها و خرید کردن برای مدرسه و استقبال از پادشاه فصل ها پاییز     عزیزم امروز گوش هات رو سوراخ کردیم و ترلان خانوم گوشواره دار شد بالاخره بعد از این همه مدت دلم راضی شد گوشات رو سوراخ کنم بابا جونت هم واسه من یه گردنبند خرید و منو در روز تولدم سورپرا...
26 شهريور 1392

کوتاه کردن موهای دخملی

سلام دوستای خوبم یه چند وقتیه رم ریدرم گم شده مطمئنم کار ترلانیه خواستم پست جدید بذارم ولی به دلیل نبود رم ریدر این پست بدون عکسه متاسفانه عسلک مامان ترلان خانوم دیروز موهاشو کوتاه کرده وای وای بدونین چقدر اذیت میکرد من گرفته بودمش و باباییش موهاشو کوتاه کرد اگه رم پیدا شد عکسش رو میذارم بعدشم خیلی خوشگل شده بود  چهار روز پیش هم واکسن یه سالگیش رو هم زد با یه کم تاخیر به دلیل تنبلی مامانش خیلی برام جالب بود که اصلا گریه نکرد عسلکم این چند روز درگیر آشپزیم که نگو مثل خانومای کدبانو همش غذا های جدید به برنامه ی غذایی خانواده اضافه میکنم البته با کمک دوستای وبلاگی خوب آشپزم دوباره عرض میکنم اگه اگه اگه ترلان خانوم جای ر...
26 شهريور 1392

تولد مامان جونم

امروز تولد مامان منه و مامانی ترلان، مامان جونم تولدت رو تبریک میگم.                           مادر روسری ات را بردار تا ببینم بر شب موهایت چندزمستان برف نشسته است تا من به بهار رسیدم     زن یعنی لبخند در هجوم گریه ها آرامش وقت بی قراری های مداوم عاشقانه ای هنگام غروب، وسط میدان جنگ زن یعنی تفسیر جمله ی دوستتدارم یعنی خدا هم زیباست، عجب نقاش خوبی است یعنی فلسفه ی افرینش یک آغوش خود زندگی ، احساس عریان زن یعنی زن، مادر، معصومیت تا بی نهای...
10 شهريور 1392

سفر نامه

عزیزم بهت قول داده بودم که عکسای مسافرتمون رو واسه یادگاری تو وبت بذارم منم به قولم عمل کردم یکشنبه از مشهد حرکت کردیم به سمت شمال و کل نوار شمالی کشور رو طی کردیم و تا سرعین رفتیم. اینم عکساش اینجا لاهیجانه عزیزم البته چند کیلومتر نرسیده به لاهیجان قربونت بشم که ذوق کردی در ضمن داریم برمیگردیم و شما حسابی کثیف شدی ناهار خوردیم و البته شما اینجوری غذا خوردی بعدشم پاتو... منم که دیدم همه ی غذات رو ریختی روی زمین غذا ها رو از روی زمین جمع کردم و  ریختم واسه پرنده هایی که اونجا بودن خیلی هم حیوونی ها گرسنه بودن وای تو هم کلی ذوق کرده بودی و با دست نشون میدادی و میگفتی تی تی (به همه ی حیوانات اعم از پرنده و چرنده...
3 شهريور 1392
1